به وب سايت شخصی برادر مهدي جهان ميهن خوش آمديد - اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي خواهشمنداست بعد از بازديد مطالب ارائه طريق فرمائيد هرگونه کپي برداري از اشعار باذکرنام شاعربلامانع است - اشعارشب اول ماه محرم(مسلم بن عقیل(ع)سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)
اشعارشب اول ماه محرم(مسلم بن عقیل(ع)سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

اشعارشب اول ماه محرم(مسلم بن عقیل(ع)سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

شب اول (مسلم(ع))

اشعارمسلم بن عقیل(ع)

شکرلله بازمن میهمان محرمم                  نوکر درگه  پادشاه  عالمم

خون دل خوردم تاامروزکه مشکی پوشم         بارعشقش تاابدمی کشم بردوشم

شدمحرم ماه زینب،ماه خون                     انا لله و  انا الیه راجعون

پرچم وبیرق وروضه هیئت                    گریه هاواشک های مردی درغربت

درحسینیه ها شدعلم  برپا                عشق مولاتاابددردلم هرجا

عشق مولاست که باز قصه دارم می کند         قصه زینب(س)وکودکان بی قرارم می کند

درمحرم بودکه ما آدم شدیم                نوکردرگه شاه دو عالم شدیم

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

****

 

امیدحسینم که عازم راهی خطیرم

منتخب دست اربابم به عنوان سفیرم

نامه دادندکوفیان برای توبیا

بیاکه جان راکنیم فدای توبیا

رسیدم به کوفه ومیان ازدحام مردم

به شوق دین حسین(ع)گشته ام گم

آنانکه مارابه این شهردعوت کردند

همگی آن روزبامن بیعت کردند

ولی افسوس مردم این دیاربی وفایند

همگی اهل دروغ ومکروریایند

به وقت نماز مغرب درموج ازدحام

رفتندومهلت ندادندنمازم شودتمام

اینان که اجابت کردندبیعتم

برای یک شب نکرد ند دعوتم

کوچه گردم ومیان کوچه ها می گویم

ای نسیم پیامم برسان به پسرعمویم

بگو که مردم کوفه وفاندارندنیا

ازشماومادرت حیاندارندنیا

هرکه دیدم مشغول کاریست درشهر

هی بهم می گویند نیزه سازیدبیشتر

دختران سنگ هارامی بردندپشت بام

پسران نیزه می سازندباشوق تمام

پیرمردهامشغول تیزکردن شمشیر

پیرزن هامشغول ساختن  تیر

عده ای دارندباشورو  حال

برسرراهت می کنندگودال

خبریست دراین شهرکوفه میا

دلشوره هایم شده بیشترکوفه میار

به فدایت کودکانم ،فرزندان خواهرت

اگرمی توانی نیاور همره خوداصغرت

مردم این شهرحیاندارندنیا

به عهدوپیمان خودوفاندارندمیار

میاکوفه که اکبر(ع) نوجوان است

علی اصغرت(ع)شیرین زبان است

میاکوفه که زینب(س) خارگردد

اسیرفرقه کفار  گردد

میان کوچه های تنگ وتاریک

غروب عمرمسلم گشته نزدیک

به وقت نماز همه پشت سرم

ولی بعداز آن کسی نبوددوروبرم

به جرم اینکه یارپسر زهرایم(س)

بسته اند باطباب  دستهایم

زدارالعماره می بینم سیاهی لشکرت

به گوش من می رسدگریه اصغرت(ع)

به جزطوعه درین شهرمردی نبود

تنهااگرمرامی کشتنددردی نبود

این مردمی که من کردم ملاقات

به دختران خویش می دادندوعده سوغات

بارانی از اشک می بارم به روی دارالعماره

میان قتله گاهم به راهت می کنم نظاره

میابه کوفه که سفیرت تنهاست

از دورقامت رشیدعلمدارت پیداست

این مردمی که من دیدم خناس هستند

یتیمانش  نمک نشناس  هستند

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 

 

****(سینه زنی –تک )

مسلم (ع)

سفیرحسینم(ع)-غریب وتنها

میون این شهر- اسیرغم ها

مردم کوفه –نامردوپستند

حسین(ع)میاکه-عهدوشکتند

تالحظه  آخرمی گم (میابه کوفه 2)

ای امیر  لشکرمی گم (میابه کوفه2)

ای امیر لشکرمی گم(میابه کوفه2)

برای اصغر(ع)می گم(میابه کوفه2)

برای خواهرمی گم (میابه کوفه 2)

میابه کوفه4

به غیرطوعه – یاری ندارم

به غیرگریه – کاری ندارم

میان کوچه –تشنه آبم

یادتوارباب-گرفته خوابم

می بینم که   غریب وتنهائی(میابه کوفه2)

توقتلگه کنارزهرائی(س) (میابه کوفه2)

خواب می بینم   رونیزهائی (میابه کوفه2)

میابه کوفه4

ببرپیامم – نسیم صحرا

رسان به دست- حسین(ع)زهرا(س)

بگوکه ازاین-دیارحذرکن

هرجابه غیراز-کوفه سفرکن

منتظرندباتیغ وخنجر(میابه کوفه2)

وفاندارند مردم این شهر(میابه کوفه2)

به عهدشون  وفانکردند(میابه کوفه2)

از پیمبر(ص)حیانکردند(میابه کوفه2)

میابه کوفه4

دارالعماره –شدقتلگاهم

تادم آخر- من چشم به راهم

نیاکه جونم-رسیده برلب

تمام قصه م- برای زینب(س)

از کوفه تو  خبرنداری(میابه کوفه2)

رقیه(س)رو  باخودنیاری(میابه کوفه2)

ششماهه روباخودنیاری (میابه کوفه2)

میابه کوفه

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 

 

 

****(شعرسینه زنی سنگین)

سینه زنی سنگین مسلم(ع)

 

کوفه میا کوفه میا-4

ای شاه کل عالمین-ارباب من مولاحسین(ع)

توروبجان مرتضا(ع)-کوفه میاکوفه میا

توشهرکوفه همگی بیعت شکستند

برای جنگ باشمامنتظرهستند

این مردمی که من  دیدم حیاندارند

عهدشون وشکستن وخیلی پستند

کوفه میا کوفه میا-4

توروبخاطرزینب(س)-ازکوفیان حذرنما

بجانب دیگه بور-حذرازین سفرنما

سفیرتو ،توشهرکوفه تنهاست

توکوچه ها ذکرلبش یازهراست (س)

به روی دارالعماره می گم من

کوفه میا،کوفی بی شرم وحیاست

کوفه میا کوفه میا-4

منم آقااسیرتو-پابندم ومن گیرتو

میابه کوفه ای حسین(ع) – تنهاشده سفیرتو

به روی دارالعماره بی سرشدم

افتادم وچوغنچه ای پرپرشدم

میان کوچه های غمبار کوفه

برس به دادم که بی یاورشدم

کوفه میا کوفه میا-4

تواین چندروزه آقاجان-دلم شده براتوتنگ

کوفه میاکوفه میا-جمع کردندآقاخیلی سنگ

این کوفیان بددهنند-بمامی گن چه ناسزا

توروبجان فاطمه(س) کوفه میاکوفه میا

هرکی رودیدم آقاجون به من می داددشنام

یه عده ای سنگ می زدندبه سمتم ازپشت بام

به عهدشون وفانکردند مردم  کوفه

کوفه نیااینه حسین(ع)ذکرلب من مدام

کوفه میا کوفه میا-4

عمریه توزینبیون(س)-می خونم که ای آقاجون

توروبجان مادرت-به کربلامون برسون

دارم می میرم ندیدم-حریم باصفای تو

میشه ببینم رسیدم-یه روزبه کربلای تو

تابه ابدهستم آقا من زیردین

فقط می گم ارباب من هست حسین(ع)

میشه یک باربارفقاسینه زنم

توکربلامیون بین الحر مین

کوفه میا کوفه میا-

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 

 

****(شعرسینه زنی شور)

سینه زنی شور(مسلم (ع))

میابه کوفه پسرعمو-نقشه کشیده برات عدو

خنجراشون وتیزکردند- برا بردیدن گلو

کوفه –دیارمحنت

کوفه – سرتاسرغربت

کوفه-ای بی محبت

کوفه – طلوع غم هاست

کوفه –مردی که تنهاست

کوفه – به فکرآقاست

کوفه نیا(حسین جان 3)

کوفی وفا(ندارد 3)

کوفی بی مروت(مروت3)

شرم وحیا(ندارد3)

کوفه نیاحسین (ع)حان4

هرکی رودیدم تواین شهر

جمع کرده نیزه بیشتر

اگه میشه نیار تو

باخودعلی اصغر(ع)

کوفه – دیارغربت

کوفه- شکسته حرمت

کوفه –ای بی مروت

کوفه-وفانداره

کوفه –حیانداره

کوفه-صفانداره

کوفه نیا(حسین جان 3)

کوفی وفا(ندارد 3)

کوفی بی مروت(مروت3)

شرم وحیا(ندارد3)

کوفه نیاحسین (ع)حان4

اینان همانان که-آتیش به خانه زدن

پیش بابات مادرتو-باتازیانه زدن

کوفه – غربت می باره

کوفه –حیانداره

کوفه – صفانداره

کوفه –شمشیرخنجر

کوفه-امام بی سر

کوفه-گریه اصغر(ع)

کوفه نیا(حسین جان 3)

کوفی وفا(ندارد 3)

کوفی بی مروت(مروت3)

شرم وحیا(ندارد3)

کوفه نیاحسین (ع)حان4

تشنه بودم ندادندآبم

ازقصه تومن کبابم

روی دارالعماره آقا

دائم فکرطفل ربابم

کوفه –شده خنجر

کوفه –نیاری اصغر(ع)

که او-می گرده بی سر

کوفه نیا(حسین جان 3)

کوفی وفا(ندارد 3)

کوفی بی مروت(مروت3)

شرم وحیا(ندارد3)

کوفه نیاحسین (ع)حان4

 

سروده شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)